شنبه 01 ارديبهشت 1403

 
 
 
 
 
 مزاح رسول مهرباني‌ها چگونه بود؟

تاريخ  :  1392/10/27
موضوع : پيام مذهبي
 پيرزن وارد بهشت نمي‌شود روزي پيرزني به پيامبر اكرم(ص) عرض كرد، دعا فرماييد كه خداوند مرا اهل بهشت قرار دهد، پيامبر اكرم(ص) فرمودند: پيرزن وارد بهشت نمي‌شود! آن پيرزن گريه كرد، پيامبر اكرم(ص) خنديد و به او فرمودند: آيا نشنيده‌اي كه خداوند مي‌فرمايد: «إِنَّآ أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَآءً، فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَاراً»(2)، يعني ما آن‌ها را آفرينش نويني بخشيديم و همه را دوشيزه قرار داديم. (3)


پيرزن وارد بهشت نمي‌شود
روزي پيرزني به پيامبر اكرم(ص) عرض كرد، دعا فرماييد كه خداوند مرا اهل بهشت قرار دهد، پيامبر اكرم(ص) فرمودند: پيرزن وارد بهشت نمي‌شود! آن پيرزن گريه كرد، پيامبر اكرم(ص) خنديد و به او فرمودند: آيا نشنيده‌اي كه خداوند مي‌فرمايد: «إِنَّآ أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَآءً، فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَاراً»(2)، يعني ما آن‌ها را آفرينش نويني بخشيديم و همه را دوشيزه قرار داديم. (3)

*ماجراي خرما خوردن پيامبر(ص) و اميرمؤمنان(ع)
يك روز پيامبر(ص) با اميرمؤمنان(ع) خرما مي‌خوردند، پيامبر(ص) از روي مزاح و شوخي، هسته‌هاي خرماهايي را كه مي‌خورد، پيش‌روي اميرمؤمنان(ع) مي‌گذاشت، وقتي كه از خوردن خرما فارغ شدند، همه هسته‌ها نزد امام علي(ع) جمع شده بود، پيامبر(ص) به اميرمؤمنان(ع) فرمودند: «يا عَلِيُّ اِنَّكَ لَاَكُولٌ»، اي علي! تو پرخور هستي، امام در پاسخ (مزاح و شوخي آن حضرت) عرض كردند: «اَلْاَكُولُ مَن يَأْكُلُ الرُّطَبَ وَالنَّوا»، پرخور كسي است كه خرما را با هسته‌اش مي‌خورد! (4)

*پيرزن بي‌دندان
پيرزني بر اثر پيري، دندان‌هايش افتاده بود، پيامبر(ص) او را ديد و فرمودند: پيرزن بي‌دندان، به بهشت نمي‌رود.
پيرزن گريه كرد، پيغمبر(ص) به او فرمودند: چرا گريه مي‌كني؟ او عرض كرد: اي رسول خدا! من بي‌دندان هستم، پيامبر(ص) خنديد و فرمودند: «لاتَدْخُلينَ الْجَنَةَ عَلي حالِكِ»، تو با اين حال وارد بهشت نخواهي شد،(5) بلكه دوشيزه و جوان خواهي شد سپس وارد مي‌شوي.

*ماجراي عسل هديه‌اي كه پيامبر(ص) مجبور به خريد آن شد
روزي پيامبر اكرم(ص) با اصحاب در مسجد نشسته بودند كه شخصي وارد شد و عرض كرد: يا رسول‌الله! هديه‌اي براي شما آورده‌ام، چون آن را تقديم كرد، حضرت(ص) متوجه شدند كه عسل است، با انگشت مقداري از عسل را ميل كردند، آن مرد عرض كرد: آيا خوشتان آمد، پيامبر(ص) فرمود: آري!
آن مرد عرض كرد: حال كه چنين است لطف بكنيد، پول آن را لطف كنيد، پيامبر(ص) فرمود: مگر نگفتي هديه است؟ عرض كرد: چرا هديه است، منتها از آن هديه‌هايي است كه پولش را هم بايد بدهيد!
پيامبر تبسمي كرد و سپس پول عسل را دادند، هر وقت ناراحت مي‌شدند، به ياد آن مردم مي‌افتادند و مي‌فرمودند: آن عرب بياباني چه شد كاش نزد ما مي‌آمد و ما را خوشحال مي‌كرد.(7)

*اين پا شبيه چيست؟
روزي پيامبر اكرم(ص) در مسجد و با حضور اصحاب و ياران نشسته بودند، پس از مدتي پاي آن حضرت خسته مي‌شود و پيامبر(ص) حيا مي‌كند كه پايش را دراز كند، چرا كه قرآن مي‌فرمايد: «فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ ۚ إِنَّ ذَٰلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنكُمْ»(8)، چون غذا تناول كرديد، زود از پي كار خود برويد و متفرق شويد و به سرگرمي و انس به سخنراني نپردازيد، چرا كه اين كار پيامبر را آزار مي‌دهد و از شما خجالت مي‌كشد و حيا مي‌كند كه اظهار كند.
ولي بر اثر شدت خستگي پا، آن حضرت ياران و اصحاب مزاح مي‌كنند و پا را دراز كرده و مي‌پرسند: به نظر شما اين پاي من، شبيه چيست؟
حاضران در مجلس هر كدام چيزي مي‌گويند و هر يك پا را به چيزي تشبيه مي‌كنند. چون خستگي، از پاي آن حضرت رفع شد، اشاره به آن يكي پايشان كرده و فرمودند: اين پا، شبيه اين پاي ديگر من است.

*پي‌نوشت‌ها:
1- بحار جلد 16 صفحه 194
2- سوره واقعه آيه 35 و 36
3- بحار جلد 16 صفحه 195 و شرح نهج‌البلاغه ابن ابي‌الحديد جلد 6، صفحه 330.
4- زهرالربيع صفحه 7.
5- بحار جلد 16 صفحه 298.
6- بحار جلد 16 صفحه 298.
7- اصول كافي جلد 4 صفحه 485 با مختصر تفاوت.
8- سوره احزاب آيه 53.
0/5 امتياز (0)
 
 
   
 
نظرات

Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο