سه شنبه 28 فروردين 1403

 
 
 
 
 
 امام حسن مجتبي(ع) و سياستِ صحيحِ اسلامي

تاريخ  :  1393/04/21
موضوع : پيام مذهبي


4- نيرنگ معاويه (صلح تحميلي)
پيرامون مسأله صلح امام حسن(ع) با معاويه سخن بسيار است و بزرگان و علماي اسلامي در اين باره، مقالات وكتب ارزش مندي تأليف نموده اند.(10) بسياري از مورّخان و سيره نويسان به نفع سياست اموي قلم زده و حقايق تاريخي را تحريف نموده و يا دست به جعل واقعيات تاريخي زده اند. در بررسي چگونگي و روند صلح امام حسن(ع) به نظر مي آيد، ابتدا متن و موارد قرارداد صلح را بررسي نماييم تا در ادامه به نتايج و سرنوشت صلح اشاره نمائيم.
«بلاذري» و «ابن اعثم» كه دو تن از مورّخين قديمي هستند، متن قرارداد صلح را با اندكي اختلاف به اين شرح نوشته اند: « هذا ما صالح عليه الحسن بن عليّ بن ابي طالب[ع]، معاوية بن ابي سفيان، صالحه علي ان يسلّم اليه الأمر[ولاية المسلمين] علي ان يعمل [فيهم] بكتاب الله وسنّة نبيّه [رسوله وسيرة الخلفاء الصالحين]، و علي انّه ليس لمعاوية ان يعهد لأحدٍ من بعده[عهداً و أن يكون الأمر بشوري] علي أن الناس آمنون حيث كانوا [من ارض الله] علي انفسهم واموالهم و ذراريهم... و علي أن لا يبغي للحسن بن علي [ع] [عائله- غائلة سوء- سراً و لا علانيةً] و علي أن يخلف احداً من اصحابه[اهل بيت رسول الله]...».(11) يعني؛ اين عهدنامه اي است كه حسن بن عليّ [ع] و معاويه بن ابي سفيان بر آن توافق كرده اند: «ولايت امر مسلمين از طرف حسن بن عليّ به او واگذار مي شود به شرط آن كه او به كتاب خدا و سنت رسول الله(ص) و سيره خلفاي صالح عمل نمايد. معاويه نبايد كسي را به عنوان جانشين خود به خلافت تعيين كند و بايد خليفه پس از وي به نظر و رأي مردم (مومنين) تعيين شود. مردم در هر نقطه اي از كشور باشند در امنيت كامل بسر ببرند. هم چنين اصحاب و مردم [شيعيان اميرالمومنين(ع)] از نظر جان و مال و فرزندان در امان خواهند بود. معاويه تعهد مي كند كه به طور آشكار و پنهان توطئه اي عليه حسن بن عليّ(ع) و برادرش نچيند.
اگر چه بعضي از مورّخين شرايط مالي را نيز در موارد قرارداد آورده اند ولي درست نيست. چون امام(ع) شخصاً آن را تكذيب فرموده است و در روايت آمده كه شرط مالي به منظور اداره خانواده شهداي جمل و صِفّين بوده است(12). در مورد تعيين امام حسن(ع) به عنوان خليفه بعد از معاويه نيز اخبار تاريخي زيادي وجود دارد ولي مسأله علاوه بر اينكه در متن قرارداد ذكر شده(منابع قديمي) نيامده بود، بعيد نيست منشا آن پيام كتبي معاويه به امام مجتبي(ع) باشد كه ضمن تعهداتي گفته بود، حاضر است، خلافت را پس از خود، به ايشان واگذار نمايد.
بديهي است منظور امام حسن(ع) از تعيين خليفه بعدي با شوراي مؤمنين باشد اين نيست كه امام(ع) شوراي تعيين عمر بن الخطاب(خليفه دوم) را تاييد فرموده، بلكه منظور مقبوليت عمومي رهبر و حاكم از طرف مردم مي باشد و اين مسأله با اعتقاد شيعه منافات ندارد، زيرا شيعه معتقد است كه هر امام و حاكمي(بر حق و عادل) مي بايست براي اداره امور حكومت خود از طرف عموم مسلمانان مورد قبول قرار گيرد تا بسط يد پيدا نموده بتواند وظايف ولايت امر و اداره جامعه را انجام دهد. هدف حضرت، از ذكر اين مسأله(تعيين جانشين با شوراي مومنين) از يك طرف، خط بطلان كشيدن به مورثي كردن خلافت و امامت مسلمين از طرف معاويه بوده و از طرف ديگر امام(ع) مي خواست چهره منافقانه معاويه را با طرح اين مسأله بر مردم روشن فرمايند. چنان چه بعداً روشن شد كه معاويه به هيچ كدام از اين موارد جامعه عمل نپوشانيد و بلكه با كمال وقاحت، حتي به ساده ترين مواد صلح نامه كه خود او آن ها را امضا كرده بود پشت پا زد!. او(معاويه) در مقابل چشمان مردم كوفه، ضمن سخناني اظهار داشت: تعهداتي كه با حسن بن عليّ(ع) بر عهده گرفته بودم صرفاً كسب حاكميت و قدرت طلبي خودم بود و هيچ گونه اعتباري ندارد!.(13)


5- افشاي خيانت معاويه از زبان امام مجتبي عليه السلام امام حسن(ع) در سخناني كه در مسجد بزرگ كوفه در مقابل مردم(با حضور معاويه) ايراد فرمودند، خيانت و چهره رياكارانه و منافقانه او را افشا فرمودند:
«انما الخليفة من سارٍ بكتاب الله و سنّه نبيّه[ص] و ليس الخليفة من سار بالجور...».(14) يعني؛ (اي مردم) خليفه كسي است كه مطابق كتاب و سنت پيامبر خدا(ص) عمل نمايد، خليفه آن نيست كه با مردم رفتاري ستم كارانه داشته باشد، اين چنين شخصي، پادشاهي است كه سلطنتي به دست آورده و مدت كوتاهي از آن بهره برداري مي كند، سپس لذت هاي آن از بين رفته و زحمت هايش بر جاي مي ماند.
در روايت ديگري، امام حسن مجتبي(ع) ضمن اشاره به اينكه خود و برادرش، امام حسين(ع) لايق و سزاوار امامت و خلافت در روي زمين هستند، با كنايه معاويه را پادشاهي ستم كار و غاصب معرفي مي فرمايد: « انّ الله قد هداكم باوّلنا محمّد(ص) و انّ معاوية نازعني حقّاً هو لي فتركته لصلاح الاُمة و حِقن دماءها».(15) يعني؛ خداوند شما مردم را به وسيله جدّ ما محمّد(ص) هدايت فرمود. معاويه براي تصاحب حقّي كه از آن من بود با من منازعه كرد، من هم به ناچار آن را به خاطر مصالح امّت و براي جلوگيري از خون ريزي بي نتيجه رها كردم.
از سوي ديگر در روايتي از پيامبر مكرّم(ص) نقل شده كه فرموده باشند:« انّ ابني هذا [الحسن بن عليّ] سيّد و لعلّ[عسي] الله ان يصلح[يبقيه] به بين فئتين عظيمتين من المسلمين».(16) يعني؛ همانا فرزندم حسن بن عليّ [ع] آقا و سرور است. خداوند به وسيله او او در ميان دو گروه بزرگ از مسلمانان صلح برقرار خواهد كرد.
در نتيجه، حضرت امام حسن مجتبي(ع) سومين امام مظلوم شيعيان، پس از هفت ماه و هفت روز خلافت مجبور شد رهسپار مدينه جدّش شود و به خاطر مصلحت اسلام و كمي ياران با وفا(در حقيقت نداشتن ياران مقاوم و با بصيرت) از جنگ با معاويه(رهبر لشگر قاسطين و شاميان دنيا طلب و گمراه) كشيد و در نهايت با توطئه مرموزانه معاويه (لع)در سال 49 هجري يا به قولي در سال 50 هجري به دست جَعده(همسر خيانت كار و بي وفاي حضرت) دختر اًشعت بن قيس مسموم و به شهادت رسيدند.(17) البته بسياري از كج انديشان و طرف داران تفكرات بني اميّه و غربي ها مانند ابن خلدون، لامنس مسيحي(lammens)، حسن ابراهيم حسن، تلاش كرده اند با تحريف چگونگي شهادت امام مجتبي(ع) بني اميّه را تبرئه كنند كه قطعاً اين گونه زحمت ها غير از رسوائي بيشتر مخالفان مكتب نوراني اهل بيت(ع) سودي براي آنان نداشته و نخواهد داشت.(18)

6- تهاجم فرهنگي امويان و عباسيان
تاريخ نويسان وابسته به بني اميه و بني عباس و غربي هاي يهودي و مسيحي با تحريف و وارونه نشان دادن حقايق و اتهام زني به خاندان پاك و مطهر پيامبر(ص) سعي كرده اند مزد جيره خواري خود را دريافت كنند!. از جمله اين سخنان سست و بيهوده، اتهام به ازدواج هاي متعدد امام مجتبي(ع) و اتهام مِطلاق(زياد طلاق دادن همسران) مي باشد.
لامنس مسيحي( 1397 ميلادي) مي نويسد:« و يلوح أن الصفات الجوهرية التي بها الحسن[ع] هي الميل الي الشهوات والإفتقار الي النشاط و الذكاء ولم يكن علي وفاق مع أبيه و إخوته....».(19) يعني؛ حسن بن عليّ [ع] بر خلاف پدر و برادرانش به زنان علاقه زيادي داشت... و اين كار بر خلاف سيره پدر و برادرانش بود!؟.
متاسفانه برخي ديگر از بزرگان شيعي مانند ابن شهر آشوب بدون دقت در سند نقل هاي تاريخي، بهانه به دست مخالفان اهل بيت(ع) و غربي ها داده اند. او مي نويسد:«... قال ابو طالب المكي: انّه(الحسن) تزوّج مأتين و خمسين إمرأة و قد قيل ثلاث مأة». (20) يعني؛ ابوطالب مكي مي گويد: امام حسن مجتبي(ع) 250 تا 300 همسر داشته اند!؟.
در پاسخ به اين شبهه مي بايست گفت: اين اتّهامي بيش نيست كه عمدتاً به سياست هاي خبيثانه امويان و عباسيان بر مي گردد. جالب اينكه در روايتي كه مسعودي از زبان منصور دوانيقي نقل كرده به اين توطئه اشاره شده است.
منصور عباسي در سال 145 هجري با مشاهده قيام سادات حسني در مناطق مختلف از جمله خراسان، پس از دست گيري رهبران آن ها در خطابه اي كه ايراد كرد مي گويد:« ... ثم قام الحسن بن عليّ -رضي الله عنه- فوالله ما كان برجلٍ، عرضت عليه الأموال فقبلها، و دسّ اليه معاوية:... و اقبل علي النساء يتزوج اليوم واحدة و يطلق غداً اُخري...».(21) يعني؛ اي مردم خراسان و... آل ابوطالب در امر خلافت بهره اي نبردند! تا نوبت حسن بن عليّ [ع] رسيد و معاويه او را وعده داد و فريفت. او در مدينه با پول هائي كه دريافت مي كرد روي به زنان آورد و امروز با يكي ازدواج مي كرد و فرداي آن روز، يكي را طلاق مي داد...[!؟].
دقيقاً پس از آن، اتهام زدن ها با شيوه ها و انگيزه هاي مغرضانه ادامه يافت. در حالي كه بنا به اقوال درست و صحيح بزرگاني مانند شيخ مفيد(ره)، شيخ صدوق(ره)، شيخ طبرسي(ره) و...، تعداد همسران آن حضرت با اوضاع سياسي و اجتماعي، گرفتاري ها و مشكلات شيعيان، زهد و تقوا و تهجدهاي شبانه روزي كه زبان زد مردم بود، قبح و كراهت طلاق در شريعت اسلام و احاديت پيامر(ص) توجه به فرزندان و دامادهائي كه به ايشان منسوب شده اند، از 8 تا 10 نفر تجاوز نمي كند. (22)
نويسنده: حجت الاسلام عباس جعفري فراهاني
سلامٌ عليه يوم وُلد و يوم استشهد و يوم يُبعث حيّاً

•پي نوشت ها:
1- ابن شهر آشوب، مناقب آل ابي طالب ج2 ص80؛ مفيد، الإرشاد في معرفة حُجَج الله علي العباد ص169؛ سبط ابن جوزي، تذكرة الخواص ص 193.
2- مجلسي، بحار الأنوار، الجامعة لدرر اخبار الأئمة الأطهار(ع) ج 43 ص 332 ؛ طبرسي، إعلام الوري بأعلام الهدي ص 211؛ القرشي(ره)، باقر شريف، حياة الإمام الحسن بن علي(ع) ج1 ص 29.
3- جويني، فرائد السمطين ج2ص68 ح 392 ؛ جعفريان، حيات فكري و سياسي امامان شيعه(ع) ج 1 ص 79.
4- تنبيه الخواطر و نزهة النواظر(مجموعه ورّام)ج 2ص 301؛ القرشي، باقر شريف، حياة الإمام الحسن بن علي(ع) ج1 ص 340.
5- نصر بن مزاحم، وقعة الصفّين ص 114.
6- مفيد، الإرشاد... ص170.
7- يعقوبي، تاريخ اليعقوبي ج 2 ص 214؛ ابن عساكر، تاريخ دمشق(ترجمه امام حسن [عليه السلام]) ص 176.
8- مفيد، الإرشاد... ص 170
9- يعقوبي، تاريخ اليعقوبي ج 2 ص 215.
10- شايد به توان گفت بهترين كتاب تأليف شده در اين زمينه، كتاب ارزش مند «صلح الحسن(ع)» تأليف مرحوم شيخ راضي آل ياسين مي باشد كه توسط حضرت آيت الله العظمي خامنه اي«مُد ظلّه» ترجمه و انتشارات آسيا مكرر آن را منتشر كرده است . هم چنين استاد علاّمه سيّد جعفر مرتضي عاملي، كتابي به نام «الحياة السياسية للإمام الحسن(ع)» تأليف فرموده اند كه توسط آقاي دكتر محمّد سپهري به فارسي ترجمه و توسط دفتر انتشارات اسلامي منتشر شده است.
11- ابن اعثم، الفتوح ج 4 ص 158 الي 160؛ بلاذري، انساب الأشراف ج 2 ص 42؛ ابن شهرآشوب، مناقب... ج 4 ص 33؛ امين عاملي، اهل البيت(ع) من كتاب: اعيان الشيعة... ج 4 ص 50.
12- مجلسي، بحار الأنوار ج 44 ص 30.
13- بلاذري، انساب الأشراف ج 2 ص 48؛ ابن اعثم، الفتوح ج4 ص 163.
14- ابوالفرج الاصفهاني، مقاتل الطالبيين ص 74؛ مفيد، الإرشاد... ص 186، ابن ابي الحديد، شرح النهج... ج 16، ص 49.
15- جعفريان، حيات فكري و سياسي امامان شيعه(ع) ج1 ص 103.
16- سبط ابن الجوزي،تذكرة الخواص(محقَّق) ج 2 ص 11.
17- مسعودي، مروج الذهب... ج 2 ص 427؛ مفيد، الإرشاد... ص 174؛ ابن شهرآشوب، مناقب ج 4 ص 42.
18- ابن خلدون، تاريخ ابن خلدون ج 2 ص 187؛ حسن ابراهيم، تاريخ الإسلام السياسي ج1 ص 398؛ زماني، حقائق پنهان؛ پژوهشي در زندگاني امام حسن مجتبي(ع) ص 291.
19- زماني، حقائق پنهان؛ پژوهشي در زندگاني امام حسن مجتبي(ع) ص 332.
20- ابن شهرآشوب، مناقب... ج 4 ص 30؛ زماني، حقائق پنهان؛ پژوهشي در زندگاني امام حسن مجتبي(ع) ص 332.
21- مسعودي، مروج الذهب... ج 3 ص 311؛ القرشي(ره)، حياة الإمام الحسن بن علي(ع)، ج 2 ص 452.
22- مجلسي(ره)، بحار الأنوار، ج 44 ص 163؛ راضي آل ياسين، صلح الحسن(ع)، ص 25.
0/5 امتياز (0)
 
 
   
 
نظرات

Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο
Ο