جايگاه زن در نظام آفرينش از ديدگاه قرآن‏
خلاصه : اشاره‏ زن به عنوان نيمي از پيكره اجتماع و نقش تعيين‏ كننده ‏اش در بقا و گسترش نسل انساني و پرورش و تربيت فرزندان و مانند آن، هميشه مورد توجه انديشمندان بوده است. نمي‏توان در تاريخ از انسان سخن گفت، ولي از زن سخن نگفت. در ...

با اينكه زن هميشه در كنار مرد، در تمدن‏سازي و رشد و شكوفايي جوامع انساني - مستقيم يا غير مستقيم - نقش آفرين بوده است، ولي از دير زمان، مورد داوري‏هاي غيرمنصفانه نيز قرار گرفته است. بسياري از انديشمندان و كارشناسان علوم انساني و اجتماعي يا نخواستند و يا نتوانستند، نقش حقيقي و جايگاه واقعي زن را در پيكره انساني بشناسند.
بررسي ديدگاه قرآن كريم درباره جايگاه زن در نظام خلقت و روشن ساختن مقام و منزلت انساني او هدفي است كه در اين مقاله دنبال مي‏شود.
قرآن كريم در نخستين آيه از سوره نساء مي‏فرمايد: (يَاَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَآءً وَاتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَيْكُمْ رَقِيبًا)
در اين آيه كه روي سخن با تمام انسان‏هاست، خداوند همگان را به تقواي الهي و ترس از مخالفت با پروردگار سفارش مي‏كند. آنگاه در توصيف خداوند به يكي از صفات، اشاره به صفت خالقيّت او كرده و مي‏فرمايد: همان پروردگاري كه شما را از نفس واحدي آفريد. و همسرش را نيز از همان نفس و ماهيت خلق كرده و از اين دو صنف، مردان و زنان فراواني پديد آمدند.
بار ديگر، تقواي الهي را مطرح مي‏كند و به ارتباط با ارحام و خويشاوندان سفارش كرده و از قطع رحم پرهيز مي‏دهد و براي تأكيد بر سفارشات خود، و ترغيب به انجام آنها و اجتناب از ترك اين امور، بر مراقبت خداوند از اعمال و رفتار انسان، تأكيد مي‏ورزد.
اين آيه كه به خلقت انسان و ريشه آفرينش و گسترش نسل انساني اشاره دارد، تصريح مي‏كند كه همه انسان‏ها از «يك نفس» آفريده شدند و به گفته مرحوم طبرسي: «مراد از نفس در اين آيه، به اجماع همه مفسران، آدم عليه السلام است».(1)
ادامه آيه نيز قرينه خوبي بر اين حقيقت است؛ چرا كه فرمود: «همسر آن «نفس» را از جنس او قرارداد و از آن دو (مرد و زن) مردان و زنان فراواني را منتشر ساخت» اين بيان مي‏رساند كه «نفس واحده» همان آدم عليه السلام است كه خداوند به وسيله او و همسرش حوّا نسل انساني را گسترش داد.
پرسشي كه در اينجا مطرح است، اين است كه از برخي روايات استفاده مي‏شود: همسر آدم از دنده‏اي از دنده‏هاي او آفريده شده است. و بر همين اساس، جمعي مفسران نيز همين نظريه را تقويت كرده‏اند.
علامه طبرسي مي‏گويد: «بيشتر مفسران معتقدند، حوا از ضلعي از ضلع‏هاي آدم عليه السلام آفريده شده است و از پيامبر صلي اللّه عليه و آله و سلم روايت كرده‏اند كه فرمود: «خُلِقَتِ الْمَرْأَةُ مِنْ ضِلْعِ آدمَ، إنْ أَقَمْتَها كَسَرْتَها و إِنْ تَرَكْتَها - و فيها عِوَجٌ - إِسْتَمْتَعْتَ بِها»؛ زن آدم عليه السلام از يك قسمت از دنده‏هاي وي آفريده شد (و از اين‏رو، كمي كج خلق و ناسازگار است؛ لذا) اگر بخواهي وي را راست كني، مي‏شكند (و زندگي مشترك به تباهي مي‏انجامد) ولي اگر به همان صورت رهايش سازي (و با كاستي‏ها و كج خُلقي‏هاي وي بسازي) از او بهره‏مند خواهي شد.»(2) روايات ديگري به همين مضمون نيز نقل شده است.(3)
شايد آيه محل بحث كه مي‏گويد:(وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا) ناظر به همين معنا باشد (اگر من در «مِنْها»، تبعيض را برساند) هر چند اين روايات ماهيت انساني زن را نفي نمي‏كند، ولي آيا از آنها، طفيلي بودن و فرع بودن زن در خلقت بدست نمي‏آيد؟
در پاسخ به اين پرسش و بيان چگونگي خلقت حوّا عليها السلام بايد گفت:
اولاً: هر چند مصداق «نفس واحده» در اين آيه آدم عليه السلام است، ولي به كار بردن واژه «نفس» و انتساب خلقت همه انسان‏ها به آن «نفس» در واقع نكته مهم ديگري را در بر دارد؛ و آن اين كه همه افراد بشر اعم از زن و مرد از يك ريشه و اصل، سرچشمه مي‏گيرند و گوهر آفرينش آنها به يك گوهر و يك نفس بر مي‏گردد.
واژه «نفس» به گفته علامه طباطبايي: «آن چيزي است كه انسانيت انسان به اوست و مقصود از آن، همان مجموعه روح و جسم آدمي است (در دنيا) و در حيات برزخي روح تنهاست.»(4)
به هر حال، همه افراد بشر، از حضرت آدم سرچشمه مي‏گيرند و از همان طينتي كه خداوند آدم را آفريد بقيّه ابناي بشر را خلق كرد و چه زن و چه مرد، همگي از سرشت واحد آفريده شدند و همه را «بني آدم» مي‏گويند.
ادامه آيه كه فرمود: (وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا) مي‏رساند همسر آدم از ماهيّت و جنس خود اوست و هر دو از يك حقيقت برخوردارند. بنابراين، جفت آن پدر (آدم) از سرشت و طينت خود او بوده است.
مرحوم علامه طباطبايي مي‏فرمايد: « «مِنْ» در اين آيه «نشويه» است (يعني منشاء چيزي را بيان مي‏كند؛ نه براي تبعيض) يعني جفت اين مرد، از نوع او بوده است و همانند اوست. اين آيه، به مانند برخي ديگر از آيات قرآن است كه فرمود: (وَ مِنْ ءَايَتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَ جًا لِّتَسْكُنُواْ إِلَيْهَا...) «از نشانه‏هاي الهي آن است كه از سرشت، و نوع خودتان، براي شما همسراني آفريد تا به سوي آنان و در كنار آنها، آرامش يابيد.»(5)
بنابراين، آنچه در بعضي از تفسيرها آمده است كه مراد اين آيه آن است كه، اين جفت، از آن نفس (آدم) مشتق شده و از برخي از اجزاي او گرفته شده است، دليلي ندارد.»(6)
در ادامه آيه فرمود: (وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا كَثِيرًا وَنِسَآءً)؛ «خداوند از آدم و همسرش، مردان و زنان فراواني را به وجود آورد.»
اين آيه به روشني مي‏گويد، نسل انساني و ريشه همه آدميان به آدم و همسرش بر مي‏گردد و آدميان از يك زن و مرد، پديد آمده‏اند و در تكوّن و رشد و گسترش نسل انساني، هر دو صنف (زن و مرد) نقش دارند؛ در نتيجه، مرد هر چند بزرگ و با عظمت باشد، بايد بداند، ريشه او به يك مرد و زن بر مي‏گردد. پس اگر مرد از ماهيت انساني برخوردار است، از ازدواج مرد و زني، پديد آمده است كه آن دو - هر دو با هم ماهيّت واحدي داشته‏اند. و از ماهيت انساني آن دو، انسان‏هاي فراواني - از مرد و زن - خلق شده‏اند.
در واقع قرآن خلقت همسر آدم را، از همان گوهر و حقيتي مي‏داند كه آدم عليه السلام از آن آفريده شد.
ثانياً: در روايات ديگر، شكل خلقت حوّا به گونه ‏اي ديگر بازگو شده است، كه با روايات گذشته معارض است:
امام باقر عليه السلام فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تعالي خَلَق حَوّاء مِن فَضْلِ الطِّينَةِ الّتي خَلَقَ مِنْها آدَم؛ خداوند متعال، حوّا را از باقيمانده گِل آدم، آفريد.»(7)
و در روايت ديگري آمده است كه راوي مي‏گويد از امام باقر عليه السلام پرسيدم: «خداوند حوّاء را از چه چيزي آفريد؟» فرمود: «مردم چه مي‏گويند؟» گفتم: «آنها مي‏گويند خداوند او را از ضلعي از ضلع‏هاي آدم آفريد» فرمود: «دروغ مي‏گويند! آيا خداوند نمي‏توانست از غير آن بيافريند؟» پرسيدم: «پس از چه چيزي آفريد؟» فرمود: «پدرم به من خبر داد، او نيز از پدرانش كه پيامبر خدا صلي اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: «خداوند مقداري از گل را گرفت و آنها را مخلوط كرد، و از وي آدم را آفريد، و از باقيمانده همان گل، حوّا را آفريد.»(8)
در روايتي كه مرحوم شيخ صدوق، در «علل الشرايع» و «من لا يحضره الفقيه» نقل كرده است، آمده است كه زرارة بن اعين، از امام صادق عليه السلام سؤال كرد، نزد ما مردمي هستند كه مي‏گويند: «خداوند حوّا را از بخش نهايي ضلع چپ آدم آفريد» امام عليه السلام فرمود: «خداوند از چنين نسبتي منزه است و برتر از آن است... آيا كسي مي‏تواند بگويد كه خداوند توان آن را نداشت كه همسر آدم را از غير دنده او خلق كند، تا بهانه بدست عيب‏جويان دهد كه بگويند، بعضي از اجزاي آدم، با بعضي ديگر نكاح نمود» سپس فرمود: «خداوند بعد از آفرينش آدم، حوّا را به صورت تازه و نو پديد آورد... .»(9)
همانگونه كه ملاحظه مي‏كنيد، در برابر رواياتي كه مي‏گفت: «حوّا از دنده آدم و يا دنده چپ وي آفريده شد» رواياتي است كه برخي از آنها مي‏گويند: «حوّا از باقيمانده گل آدم آفريده شد» و برخي نيز مي‏گويد: «به صورت نو ظهور آفريده شد.»
در دو روايت، عقيده خلقت حوّا از قسمتي از اعضاي بدن آدم، ردّ شده و صريحاً مورد تكذيب قرار گرفته است.
بنابراين، به لحاظ هماهنگي با آيات و اين دسته از روايات، نتيجه مي‏گيريم كه حوّاء از دنده چپ آدم و از بخشي از اندام او آفريده نشد. بلكه خدايي كه آدم ابوالبشر را آفريد، براي تكميل و تكثير نسل انساني، از همان نوع و گوهر، انساني ديگر به عنوان همسر و جفت براي وي آفريد كه هر يك براي ديگري آرامش روحي به ارمغان مي‏آورد.
علاوه بر اين‏كه روايات «آفرينش حوّاء از دنده آدم» هماهنگ با توراتِ تحريف شده است و بوي «اسرائيلي» بودن از آنها كاملاً احساس مي‏شود.(10)
از مجموع مباحث مطرح شده درباره خلقت زن و مرد، دو نكته اساسي روشن شد:
1. زن و مرد هر دو از ماهيّت واحد انساني برخوردارند و سرشت و طينت آنان يكي است.
2. زن از جزء و عضوي از اعضاي مرد آفريده نشده است؛ بلكه از همان طينت و سرشتي كه مرد (آدم) آفريده شد، او را نيز خدا خلق كرده است.
________________________________________
1) مجمع البيان، ج 3، ص 8، فخررازي نيز مي‏گويد: «اجمع المسلمون علي انّ المراد بالنفس الواحدة هيهنا هو آدم‏عليه السلام إلّا انّه أنّث الوصف علي لفظ النفس»(تفسيركبير، ج 9، ص 160)
2) مجمع البيان، ج 3، ص 8.
3) نور الثقلين، ج 1، ص 434، حديث 16 و 17 (به نقل از كافي). و البرهان، ج 2، ص 10.
4) الميزان، ج 4، ص 135.
5) سوره روم، آيه 21 (آيات 72 سوره نحل و 11 سوره شوري نيز، همين حقيقت را مي‏رساند.)
6) الميزان، ج 4، ص 136. ابومسلم اصفهاني از مفسران پيشين مي‏گويد: «مراد از «خلق منها زوجها» يعني از جنس همان «نفس» همسرش را آفريد. شبيه به اين آيات كه «نفس» در آنها به معناي «جنس» استعمال شده است: «واللَّه جَعَلَ لَكُمْ مِن انفسِكُمْ اَزْواجاً»(نحل/ 72) و مثل: «إذ بَعَثَ فيهم رَسُولاً مِنْ اَنْفسِهِم»(آل‏عمران/ 164) و مثل: «لَقد جَاءَكُم رَسُولٌ مِنْ اَنْفسِكُم»(توبه/ 128) (تفسير كبير، ج 9، ص 161)
7) مجمع البيان، ج 3، ص 8.
8) الميزان، ج 4، ص 146 (به نقل از نهج البيان شيباني).
9) علل الشرايع، ص 17، باب 17، ح 1؛ الفقيه، ج 3، ص 239، حديث 1133.
10) ر.ك: تورات، «سفر تكوين» فصل دوم.
پاسدار اسلام ـ شماره 278- بهمن 83